چرا جامعهی ما، یادگیری و عمل را از هم جدا کرده است؟
هشت سال تحصیل در رشتهی پزشکی، چیزهایی راجع به پزشکی به شما یاد میدهد ولی درواقع، شما پزشکی را بصورت عملی انجام ندادهاید.
وقتی بعنوان یک مهندس نرم افزار بعد از چند سال تحصیل در دانشگاه فارغ التحصیل میشوید حتی توانایی انجام یک پروژه هم پیدا نکرده اید و فقط مباحث را به صورت پراکنده یاد گرفتهاید.
در واقع چیزی که با برچسب «یادگیری» بدنبال آن هستیم، بیشتر از جنس آموزش(Education) است که حول محور مقررات، رتبهبندیها و سوالاتی است که در آزمونها خواهد آمد.
آیا موفق شدن و گرفتن نمره خوب در امتحان نشان دهندهی این است که شما بهتر از بقیه هستید؟
معلوم است که اینطور نیست. افرادی زیادی هستند که نمرات خیلی خوبی گرفتهاند ولی وقتی موقع عمل میشود نمیتوانند کاری انجام دهند.
شاگرد خوب بودن در مدرسه، به معنی این نیست که واقعا چیزی هم یاد گرفتهایم.
خودتان اقدام کنید
یکی از دلایل اجتناب ما از ترکیب کار عملی با آموزش، خطر سلب اقتدار از کسانی است که شیفتهی سخنرانی و ارائه راهکارهای نظری هستند.
البته همیشه راحتترین قسمت کار این است که دیگران را مقصر بدانیم، اما این را بدانید شما باید خودتان به فکر یادگیری و عمل به دانسته هایتان باشید وخیلی کم پیش میآید که معلم یا استادی این کار را برای شما انجام دهد.
در حال حاضر میلیونها نفر در مدارس و دانشگاهها مشغول تحصیلاند و اغلب آنها کل روز را در مدرسه یا دانشگاه هیچ کاری نمیکنند و از یادگیری فعالیتهای واقعی زندگی، تجربهاندوزی و انجام امور واقعی و بدرد بخور در زندگی دور میمانند.
افرادزیادی شاغل هستند ولی تعداد ناچیزی از آنها کتاب میخوانند و عده کمی در حال گذراندن دورههای منظم آموزشی برای بهترشدن در شغلهایشان هستند. یعنی در یک کلام وقت تلف میکنند.
شکاف بین یادگیری و عمل ، یک مسالهی واقعی است. اغلب دهها سال یا بیشتر طول میکشد تا متخصصان یک رشته، روش جدیدی را بپذیرید یا آنرا یاد بگیرند.
یک نسل سپری شد تا متخصصان گوارش بطور کامل پذیرفتند که عامل اکثر زخمهای گوارشی یک میکروب است و در نتیجه سبک درمانی خود را تغییر دادند. سی سال طول کشید تا سیستم قضایی ما اقدام به یک تغییر نگرش اساسی در نحوهی حکمدادن و اصلاحات قضایی کرد.
دلیل این امر میتواند سردرگمی ما بین یادگیری و آموزش باشد.
آموزش باشدت هرچه تمامتر، حساب خود را از یادگیری سوا کرده است. آموزش به کار خویش مشغول است و مسئولیت عملکردن به آموختهها را گردن نمیگیرد.
یادگیری واقعی
چه میشد اگر یادگیری و عمل ما همیشه باهم همراه بود؟
چه میشد اگر نگاه دقیقتری به اعمال خویش داشتیم و برای یادگیری درسهایی از اعمال خودمان، وقت میگذاشتیم؟
اگر برنامه نویسی شروع به برنامه نویسی کند خیلی بهتر از آن است که فقط آموزش ببیند. وقتی یک برنامه نویس شروع به ساخت نرمافزار میکند در طول مسیر یادگیری واقعی اتفاق میافتد و کم کم مباحث کاربردی را یاد میگیرد.
اگر پلیس برای مطالعه روی پرسنل خود و تحقیق برای یافتن روشهای جدید وقت بگذارد، اثربخشی و کارآمدی پلیس افزایش خواهد یافت. سطح امنیت بالا میرود و رضایت شغلی پلیس هم ارتقا مییابد.
اگر دانشجویان رشتهی علوم، خودشان برای طراحی و اجرای تستهای آزمایشگاهی دست بهکار شوند، فهم و درک آنها به طرز شگفتآوری بالا خواهد رفت.
برای موفق شدن یک کسبوکار به 1درصد الهام و 99 درصد عمل کردن نیاز است.
ادیسون
سیستم آموزشیِ مبتنی بر مقررات که همگی در آن مشغولیم، در حال از سر گذراندن یک تغییر بزرگ است. تغییری به بزرگی آنچه صنعت را با اتکا به قدرتِ ایجادِ ارتباط توسط اینترنت، بازسازی کرد. هنوز هم کارهای جدید بسیار زیادی در راهند که خیلی موثرتر از سخنرانیها و آزمونهای قدیمی عمل خواهند کرد.
یادگیری آمیخته با عمل منجر به نتیجه میشود
پاسخ همه سوالات ما، «یادگیری آمیخته با عمل» است: اقدام به سخنرانی، بررسیکردن و مورد بازبینی قرار گرفتن. یادگیری و عمل در کنارهم و همزمان باهم، هرکدام دیگری را بازتولید خواهد کرد.
اگر میخواهید بازاریابی یاد بگیرید، اقدام به بازاریابی کنید و اگر میخواهید بازاریابی کنید، وارد کار شدن، به شما کمک خواهد کرد تا آنرا یاد بگیرید.
این ویژگی مشترک دربارهی تمام چیزهایی که برای ما مهم هستند، صدق میکند.
ما به آموزش نیاز نداریم ولی شاید یادگیری بسیار مفید باشد. اگر در میدان عمل ثابت قدم بمانیم، برای بهتر عمل کردن، ممکن است از یادگیری بهرهمند شویم.
مردم با خود میگویند کاش درباره آنچه افراد موفق میدانند، افراد بیشتری آگاه میشدند.
کاش مردم از آنچه افراد موفق توصیه میکنند و از کاری که به اشتراک میگذارند مطلع میشدند.
ولی افسوس که آگاهی به معنی عملکردن نیست. و این شکاف بین یادگیری و عمل را نشان میدهد.
شما هم مثل همه مردم میخوانید و آگاه میشوید که «برج خلیفه» بزرگترین سازه دست بشر و بلندترین برج دنیا است. ولی معنیاش این نیست که شما اخیرا آنجا بودهاید یا به همین زودی برنامهای برای سفر به آنجا دارید.
حتی اگر بدانید ارتفاع آن 829.8 متر است هم قضیه فوق صادق است!
اگر شما مقاله قیمت گذاری محصولات و خدمات در استارتاپ ها چگونه است؟ را بخوانید آگاه شده اید. اما اگر به آن عمل نکنید درآمد شما افزایش پیدا نمیکند.
آگاهشدن مهم است ولی کافی نیست. قسمت مهم قضیه، همین عملکردن است.